Wednesday, December 8, 2010

یک فرضیه


جریانهای چند سال گذشته و رفتار رییس جمهور ا.ن( که نمونه هایی از آن در زیر آمده)این دو فرضیه رو در ذهن من به وجود آورد.
از آنجا که ایشان دانشجوی دانشگاه علم وصنعت بوده  دست کم حساب و کتاب خوبی باید داشته باشه،نه اینکه یه حساب وکتاب ساده ضرب و جمع رو نتونه حساب کنه
(اشاره به یارانه ها و گفته ا.ن که گفته بود اگه هر خانواده هر ماه 20 هزارتومان برای فرزندش پس انداز کنه بعد از 15 سال میشه 50،70،100میلیون
این گفته یا نشاندهنده بی سوادی فرد میباشد یا قصد توهین و بیسواد قلمداد کردن بیننده و یا شنونده را دارد
با توجه به اینکه ا.ن تحصیلکرده قدیم میباشد پس این فرضیه قابل قبول نیست و اینکه قصد توهین به ملت ایران!رو داره واضح و مشخص است
مورد بعدی که میخوام در موردش صحبت کنم در مورد خامنه ای و رحیم مشایی و رفتار ا.ن در برابر دستورخ.ر و گماشتن رحیم مشایی به سمت رییس دفتری
آیا این دهن کجی به خ.ر یک حرکت حساب نشده و بی دلیل خاص بود؟
رفتار رسانه ای دولتی که با به سخره گرفتن شعور بیننده ؛هرگونه تحریف تصویری و دروغ سیاسی رو در روز روشن با وجود مستندات مختلف و شاهدان عینی پخش میکنه! 
کلمه "هاله نورانی"هم که در مجامع بین المللی به زبون میاره و صندلی خالی در نظر گرفتن برای امام زمان در جلسات آیا میتونه این نظریه رو تقویت کنه که ا.ن قصد فهموندن یه چیزی رو به مردم داره ...
آیا با آبروی هفتاد و اندی میلیون انسان در جامعه جهانی بازی کردن ؛و به سخره گرفتن تمام اینها به چه قصدی انجام میشه؟
دلیل احمدی نژاد برای انجام این کارها چی میتونه باشه؟
فرض اول:آیا ا.ن یه انسان با ضریب هوشی بسیار پایین و بی سواد محض و ...هست؟

فرض دوم: اینکه  خیلی از ضریب هوشی بالایی برخوردار هست و آینده نگری ژرفی دارد
 با این توهین ها و رفتارها و عملکرد دولتی فقط قصد این رو داره که روی خیلی از خرافاتی که پس از ورود اسلام برای مردم  
تبدیل به مقدسات  شده و در دوران پس از انقلاب به تابویی بزرگ ،خط بطلان بکشه
با این توهین ها قصد تلنگر زدن به مردم و شناسوندن پیشینه فرهنگی و دینی ایران برهمه ایرانیان است...
در عین اینکه احتمال نزدیک به واقع بودن فرض دوم در حال حاضر بسیار ناچیز به نظر میرسه ،ولی امیدوارم فرض دوم واقعی باشه 
وگرنه فقط و فقط یزدان پاکه که میدونه:سایه این بدبختی بر این مملکت تا کی دوام خواهد داشت؟
نظر و رای دادن رو فراموش نکنید..و
در پایان قطعه ای از شعرهای خانم هیلا صدیقی شیر دختر ایران زمین
غافل که تبر خانه ای جز بیشه ندارد
از جنس درخت است ولی ریشه ندارد
هر چند که باغ از غم پائیز تکیده
از خون جوانان وطن لاله دمیده
صد گل به چمن در قدم باد بهاران
می روید وصد بوسه دهد بر لب باران
قفنوس به پا خیزد و با جان هزاره
پر می کشد از این قفس خون و شراره
با برف زمین آب شود ظلم و قساوت

فرداش ببینند که سبز است دوباره
 :